فاصله دختر تا پیر مرد یک نفر بود ؛ روی نیمکتی چوبی ؛ روبه روی یک آب نمای سنگی .
پیرمرد از دختر پرسید :
- غمگینی؟
- نه .
- مطمئنی ؟
- نه .
- چرا گریه می کنی ؟
- دوستام منو دوست ندارن .
- چرا ؟
- جون قشنگ نیستم .
- قبلا اینو به تو گفتن ؟
- نه .
- ولی تو قشنگ ترین دختری هستی که من تا حالا دیدم .
- راست می گی ؟
- از ته قلبم آره
دخترک بلند شد پیرمرد را بوسید و به طرف دوستاش دوید ؛ شاد شاد.
چند دقیقه بعد پیر مرد اشک هاش را پاک کرد ؛ کیفش را باز کرد ؛ عصای سفیدش را بیرون آورد و رفت !!!

اهمیت مطالعه کتاب درسی برای کنکور

ایام امتحانات چطوری برای کنکور درس بخونم

دانلود کتابهای درسی سال اول تا چهارم دبیرستان سال تحصیلی ۹۵ – ۹۶

برنامه ریزی درسی کنکوری ها در عید نوروز - نکات مهم

داستان - طعم ناب خدا - خداوند از ما چه میخواهد؟!

داستان فوق العاده آموزنده ی - سنگ در وسط جاده

داستان - پیرمرد و دختر

؟ ,؛ ,دختر ,پیرمرد ,شاد ,تو ,کرد ؛ ,پیر مرد ,؟ نه ,را بوسید ,بوسید و

مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

هیچ... translation دانلودستان سگ های ولگرد بانگو مهندسی پزشکی دانلود کتاب درسی پی پی تی بازار بسم الله الرحمن الرحیم داستان جینورا یک عدد مهسا هستم.